کتاب| مهران می خندد
وی به فرماندهی مرزبانی سیستان و بلوچستان اعزام شد و بعد از طی دوره آموزشی، سال ۱۳۹۳ خدمت نظامی خود را در پایگاه ۲۴۰ مرزی آغاز کرد. چند ماه بعد، بعد از تعطیلات نوروز در هفدهم فروردین یک تیم از نیروهای مرزبانی به فرماندهی شهید اقرع راهی یکی از کمینهای منطقه شدند اما به مقصد نرسیدند. نیروهای گروهک تروریستی جیشالظلم در مسیر این نیروها کمین کرده بودند و با تیراندازی بیامان تمام سرنشینان خودرو را به شهادت رساندند.
در بخشی از این کتاب آمده است: «واقعیت این است که خبر شهادت مردان بزرگی که برای امن نگه داشتن این آب و خاک جان میدهند. همیشه بین مشکلات روزمره و سیل اخبار دیگر گم میشود. شاید دلیلش این باشد که آن قدر به خودمان و مشکلاتمان مشغولیم که اتفاقهای دیگر را نمیبینیم. یا شاید مشکلات ما انقدر زیاد است که خواهی نخواهی ما را در خود فرو میبرد. اما چرخ روزگار آن قدر چرخید تا گردونه به اسم بچههایی بیافتد که بعد از جنگ به دنیا آمدهاند. میتوانیم بگوییم بسیاری از آنها که امروز به شهادت میرسند دورانهای پرتلاطم دهههای انقلاب را لمس نکردهاند؛ اما همان سربازهایی هستند که روزگاری در گهوارهها بودهاند و امروز زیر پرچم ولایت برای این مردم و ایران اسلامی میجنگند. و احتمالاً درک حال و هوای قصه بچههای این نسل، برای جوانهای امروز سهلتر است.»